145 ساعت

- چند روز پیش ، برای گرفتن اصل مدرک فارغ التحصیلی سری به اداره فارغ التحصیلان دانشگاه زدم . یادم افتاد به کلاس های درس ، به واحد های پاس شده که امروز باید مفید واقع شود . 145 واحد ، 145 ساعت در هر هفته ، 4 سال. 

خانم هاشمی مثل همیشه خوش رو و بذله گو از زندگی و کار و شوهر پرسید . به کارم فکر کردم ، به زندگی و شوهرم ؛ فکر کردم سهم هرکدامشان از این 145 ساعت ها چقدر بوده .

دلم به حال عمرم سوخت ، عمرم سوخت .


نظرات 3 + ارسال نظر
بهشب سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 15:04 http://behshab.blogsky.com/

یعنی دانشگاه پوووووف

یا دانشگاه پووووووووف
یا ما خیلی پوووووووووووووووووف

لاتیدان پنج‌شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:57

درود

درود و خوش آمد

صدف سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 20:28 http://livelihood.mihanblog.com

سلام
خانم دکتر عزیز ::: دلتون به حال عمری که در راه کسب علم و دانش صرف کردید سوخت ؟
پس من چی بگم که عمرم در بشور و بساب و بچه داری گذشت ؟

انشالا با این حرفی که زدین دکترم می شم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد